معنی نوعی اسلحه کمری

واژه پیشنهادی

نوعی اسلحه کمری

پارابلوم


نوعی اسلحه

کلاشینکف

تپانچه, کلت, ششلول

حل جدول

نوعی اسلحه کمری

کلت

رولور


انواع اسلحه کمری

هفت تیر، والتر، رولور


نوعی اسلحه

هفت تیر

یوزی

فرهنگ فارسی هوشیار

کمری

(صفت) منسوب به کمر: آنچه بکمر بندند: اسلحه کمری، کسی که از حمل بار سنگین کمرش آسیب دیده: (ز بار گنبد عمامه گشته ای کمری ببین چه میکشی ای زاهد از زیاده سری) . (مخلص کاشی)

لغت نامه دهخدا

کمری

کمری. [ک َ م َ] (ص نسبی) منسوب به کمر. آنچه به کمر بندند: اسلحه ٔ کمری. (فرهنگ فارسی معین). || کمر شکسته، چون از برداشتن بار سنگین کمر لتی بخورد گویند کمری باشد. (آنندراج). کسی که از حمل بار سنگین کمرش آسیب دیده. (فرهنگ فارسی معین). معیوب از کمر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا):
ز بار گنبد عمامه گشته ای کمری
ببین چه می کشی ای زاهد از زیاده سری.
مخلص کاشی (آنندراج).
گرچنین جلوه خرامان به بیابان آیی
کوه را می کند آن لنگر تمکین کمری.
محسن تأثیر (از آنندراج).
و رجوع به کمری شدن شود.

کمری. [ک ِ م ِرْ را] (ع ص) بزرگ سرنره. || کوتاه بالا. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء).

کمری. [ک َ م َ ری ی] (ص نسبی) منسوب است به کمره که از دیههای بخار است. (از انساب سمعانی) (از معجم البلدان).

کمری. [ک َ م َ] (اِخ) دهی از دهستان ترک است که در شهرستان ملایر واقع است و 1390 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).

کمری. [ک َ م َ] (اِخ) دهی از دهستان جاپلق است که در بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع است و 152 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).

فرهنگ عمید

کمری

مربوط به کمر: سلاح کمری،
[عامیانه، مجاز] ویژگی کسی که از برداشتن بار سنگین کمرش آسیب دیده یا خمیده باشد،

معادل ابجد

نوعی اسلحه کمری

510

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری